قاصدی از بامیان

در این صفحه شما فقط دیدگاه ها ونظرات شخصی خودم را میخوانید

قاصدی از بامیان

در این صفحه شما فقط دیدگاه ها ونظرات شخصی خودم را میخوانید

قتل اسامه بن لادن و پیامدهای امنیتی آن در افغانستان

 نکته : 

این مقاله یک روز بعد از قتل اسامه بن لادن تحریر یافته ودر آن روز ها در تاریخ ۲۷ ثور در ویبسایت وزین جمهوری سکوت و نیز در همان روزها در روزنامه وزین افغانستان بنشر رسیده بود اینبار برای خوانش دوباره در این وبلاگ خدمت شما دوستان بنشر می سپارم شاید دیر شده باشد ولی میخواهم عرض کنم که در آن روز در بخش پشنهادات موارد را عرض کرده بودم  که احتمالا چی اتفاقاتی رخ خواهد داد وبه همین ترتیب در اخیر این بحث حوادث که بعد از قتل اسامه که در افغانستان بوقوع پیوسته را لیست نموده ام. 

و قابل یاد آوری میدانم امروز ۸ سپتمبر است احتمالا القاعده وگروهای تروریستی برنامه های تخریبی بسیار بزرگ را در این روزهادر سطح جهان در نظز داشته باشند وآنرا عملی سازند چون هم در استانه سالروز حملات سنگین و تاریخی و در عین حال وحشت آورترین اقدام تروریستی (تخریب برج های تجارتی نیوبارک) و هم در سال قتل اسامه قرار داریم. 

پس دنیا باید هوشیار باشد نمیدانم اینبار  هدف کجا خواهد بود؟؟؟؟؟ و یا هم هیچ هدفی در کار نباشد.

 

  

مقدمه:

امنیت  بدون شک یک امر اساسی و مهم در زندگی بشری در هر زمان و مکان بوده و هست؛ تامین آن باعث ترقی و عدم آن منجر به هرج مرج و عقب ماندگی میشود.

افغانستان از جمله کشورهایی است که چندین سال متوالی نوع دوم آنرا تجربه کرده، اکثریت قریب به اتفاق شهروندان کشور بیشترین موضوعی که به آن برخورده اند جنگ ونا امنی بوده است. پس گفته میتوانیم جنگ و ناامنی جزلاینفک زندگی مردم، حد اقل از سی سال قبل تا امروز در افغانستان شده است.

تحولات سیاسی و نظامی در افغانستان یگانه عامل این موضوع بوده،که متاسفانه خیلی کم واقع شده تا تحول سیاسی در افغانستان بدون ریختن خون وفیر تفنگ واقع شده باشد، در این میان بر علاوه تحولات سیاسی ونظامی داخلی که چنین وضعیتی را به ارمغان داشته، آنچه را که در جهان و بخصوص کشورهای همسایه تحول توام با واکنش نظامی میدانیم نیز تاثیرات خود را داشته است،که پرداختن به آن بحث جدا می طلبد. در آخرین تحول یعنی کشته شدن اسامه بن لادن، مرد شماره یک گروه دهشت افگن القاعده که برای خیلی ها خرسندی و برای افراطگرایان غم را در پی داشته، نمیتوان افغانستان را بدون پس لرزه امنیتی آن دانست، در این مقاله سعی خواهد شد در ابتدا به چگونگی ظهور اسامه و گروه القاعده بنا به روایت منابع مختلف خصوصاً اعترافات جنرال پرویز مشرف رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی پاکستان که در کتاب خود تحت عنوان در خط آتش به نشر سپرده و اخبار منتشر شده در سایت های خبری مورد تحلیل قرار داد و همچنان وضعیت امنیتی افغانستان بعد از بن لادن را قسما تاجائیکه سوادم اجازه میدهد مورد بررسی قرار داده و بعداً نتیجه گیری و پشنهادات خود را برای نیروهای امنیتی افغان و خارجی که در افغانستان درگیر ریشه کن کردن القاعده وطالبان هستند، مطرح نمایم. 

واژگان کلیدی: 

القاعده، دهشت افگنی، اسامه بن لادن و افراطگرایی. 

طرح موضوع: 

اسامه و آغاز جهاد: 

حضور شوروی ها در افغانستان آنهم با قدرت خیلی قوی از همان ابتدا یک عالم نگرانی را برای قدرت های جهانی از جمله امریکا خلق کرده بود، امریکایی ها با مطالعه بسیار دقیق در پی بر اندازی حاکمیت و یا هم به عبارت دیگر تسلط شورویها به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند شرق و جدی ترین رقیب خود بر آمدند. بعد از مطالعه و بررسی همه جانبه به چند دلیل چاره ای بجز انتخاب پاکستان برای گزینش یک متحد استراتیژیک برای رسیدن به هدف خود  نداشت: اول اینکه پاکستان با افغانستان سرحدات بسیارطولانی واز لحاظ راه اندازی جنگ های چریکی بسیار سهل  و در عین حال پرهزینه برای دو طرف دارد، دوماً باموقعیت ساحلی که این کشور دارد امریکا میتوانست به سادگی مسیر مطمین دریایی برای نقل و انتقالات تجهیزات نظامی برای نیروهای مورد نظر در افغانستان داشته باشد، سوماً نمی توانست با رژیم اسلامی ایران که بعد از بر اندازی رژیم شاهنشاهی پهلوی که ظاهراً با امریکا میانه خوب داشت سر سازش داشته باشد.  

به چند دلیل: اول اینکه مسئولین حاکم آن زمان در جمهوری اسلامی ایران در راس حضرت امام خمینی(ره) شاید اصلا دست خوشی به طرف امریکا دراز نخواهند نمود، دوماً بفرض اگر بگریم مسئولین ایرانی رضایت میکردند تا دوست استراتیژیک امریکا در این راستا شوند جو عمومی در آنجا اجازه تحقق چنین موضوع را نمیداد چون برای همین که رژیم حاکم رابطه ای با امریکا وکافران دارد انقلاب اسلامی را که منجر به از دست دادن صدها ایرانی و وارد آوردن هزینه سنگین مالی وجانی برای ایرانی هاداشت ودر عین حال در آن دوران دولت جدید ایران نه گرایش شرقی داشت ونه غربی هر دو آنرا شیطان خطاب میکرد و همچنان پناه بردن محمد رضا پهلوی به بهانه تداوی مرض سرطانی اش در آمریکا وعدم پاسخ مثبت آمریکا به درخواست ایران مبنی به استرداد پهلوی به ایران و هجوم دانشجویان ایرانی به سفارت آن کشور در تهران و به گروگانگیری کارمندان آن نیز سد بالقوه ای در راه تحقق بستن پیمان آمریکا با ایران به جای پاکستان بود.

در این جا از لحاظ همسایگی و قابل دسترس بودن بطور نسبی در افغانستان همسایه شمال شرقی(چین) بود، که بنظر من بدلیل قدرت آنکشور و رقابت همه جانبه آن با امریکا شاید تصمیم گیران آمریکایی هیچ فکری در آن مورد نکرده باشند.

روی همین لحاظ جغرافیای پاکستان بهترین گزینه  برای امریکا بود، این را نباید از یاد برد که آمریکا در بدل انتخاب این گزینه هزینه های زیاد سیاسی و اقتصادی چی آنی و چی هم طولانی مدت راپرداخته است. ازجمله به طور مهم به سکوت از روی اجبار آمریکا در برابر ساخت بمب هسته ای پاکستان باوجود شواهد بسیار آشکار، اشاره نمود. اگر چند در سال 1985 پس از صدور قطعنامه پرسلیر که پرویز مشرف آنرا جانبدارانه عنوان کرده تحریمات را وضع کرد که ضمن آن کمک های اقتصادی ونظامی در پاکستان قطع شد.

بهر صورت میتوان رقابت بر سر قدرت کشورهای جهان را یگانه عامل ظهور بد بختی جهان دانست، در پی توافق امریکا و پاکستان و تعدادی از کشورهای دیگر از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی، نیروهای افراطی مصر برای آغاز برنامه عمل بمنظور شکست شوروی از افغانستان با استفاده از نقاط ضعف تعدادی انگشت شمار افغانها و نشان دادن باغهای سرخ و سبز آنان اقدام به آغاز جهاد علیه شوروی و نظام حاکم نمودند، که تعدادی زیادی از افراد بیسواد محلی چی در ساحات مرزی مربوط پاکستان وچی در داخل افغانستان به این ندای در ظاهر اسلامی و پلان شده قدرت های بزرگ جهان لبیک گفته و هر نوع امکانات از آموزش گرفته الی تسلیحات بدون حسابدهی دوباره در اختیار شان قرار میگرفت. در این زمینه جنرال پرویز مشرف  با تاکید بر اشتباه کشورهای حامی مجاهدین در به تنها گذاشتن آنان بعد از پیروزی می نویسد: ما در بوجود آمدن مجاهدین افغان کمک کردیم،آنان را با غیرت مذهبی در مدارس دینی تجهیزکردیم، تسلیح شان نمودیم، تمویل و تغذیه و برای جهاد علیه اتحاد شوروی در افغانستان اعزام کردیم.

بگفته پرویز مشرف و من هم به همین عقیده هستم که کشورهای حامی مجاهدین از جمله آمریکا بدون اینکه ترسی از عاقبت کشوری بنام افغانستان داشته باشند بمجرد رسیدن به هدف شان یعنی شکست اتحاد جماهیر شوروی، وبدون اینکه درک کنند که با اعمال چند ساله شان سلاح بدست هرفرد افغانستان بطور عمده و پرچون خفیف و ثقیل قرارگرفته آنان با این سلاح چی خواهند نمود به حال شان رها کردند که بزرگترین اشتباه شان آغاز جنگ و بزرگتر از آن رهایی بدون قید شرط مجاهدین بی تجربه افغان به حال خودشان بود که چنین پیامدی را داشت.

با آغاز جهاد مردم افغانستان بر علیه شوروی آنچه را پرویز مشرف در کتاب خاطراتش می نویسد تعدادی زیادی از مسلمانان افراطی از اقصی نقاط جهان در شرق وغرب و حتی استرالیا دسته دسته به پاکستان آمدند تا به مجاهدین افغان برای حراست از دین اسلام کمک کنند. در این میان در سال 1982 دکتر عبدالله اعظم که از مسلمانان فلسطین بود در پیشاور پاکستان همراه با گروهی از روحانیون اسلام سازمانی را بنام" مکتب الخدمت" تاسیس نمودند، اسامه بن لادن در آن زمان شخص معرف نبود وظیفه دستیاری دکتر اعظم را بعهده داشت. سازمان متذکره یکی از عمده ترین مراکزی بود که به مجاهدین کمک های مالی ولوژیستکی فراهم میکرد که بخش اصلی آنرا اسامه بن لادن  وخانواده پولدار وی تامین میکرد. و این روند بدون پشتبانی سازمان سیا و آی اس آی ممکن نبود. این دو ارگان بطور درست این روند را تحت کنترول داشتند، بنا به دلایلی آنطوریکه آقای مشرف نقل می کند دوستی بن لادن وداکتر اعظم دوام پیدا نکرد شاید یکی از دلایل غرور اسامه بوده باشد که میخواسته است بطور مستقل با استفاده از هزینه های که میکند وارد جهاد شود نه اینکه هزینه از وی نام از دکتر اعظم باشد، بلاخره وی راهش را در اواسط دهه 1980 میلادی از استادش یعنی دکتر عبدالله اعظم جدا کرده و با کمک اعراب هم کیش اش که تعداد شان به چند صد تن  میرسید برای رسیدن به هدف شان یعنی جهاد در برابر شوروی اما بیرون از چتر اعظم  در سال 1986 وارد منطقه جاجی در ولایت پکتیا شد، در آنجا قرارگاه نظامی تشکیل داد، گروپ وی در میان همرزمان افغانی اش بنام غند عرب مسمی بود. گروه وی در جنگ رویا روی با نیروهای شوروی در جاجی در بهار 1987 در سطح رسانه های بین المللی مطرح شد، اسامه در تصمیم مغرورانه نام قرارگاهش را غار شیر گذاشته بود، شاید بر گرفته از نام خودش اسامه یعنی شیر نامگذاری کرده باشد.

بهرصورت اسامه بعد از این رسماً به عنوان رهبر گروه جهادی وارد کارزار مستقم جنگ بر علیه شوروی هاشد، و مزه شعله ور شدن جنگ را از نزدیک چشید وی در این زمان در نواحی پاکستان نیز سفر هایی را داشته است. چون در این ایام وی با دکتر ایمن الظواهری که مسئولیت تداوی مجروحین مجاهدین را در پشاور داشت آشنا شده، گمان میرود اسامه برای تداوی خود و یا یکی از نزدیکان گروهی اش نزد الظواهری مراجعه نموده که منجر به پیوند دوستی شان شده است. طوریکه مجاهدین افغانستان نیز اعتراف میکنند که در اوایل جهاد با تحمل فقر سنگین ادامه جنگ میدادند مسلماً افراد مثل اسامه به آسانی میتواند با استفاده از چنین ضعفی آنان را حتی با گزینش تحت فرمان خود بیاورند، که بنظر من به محبوبیت وی و راه یافتن اش در میان مجاهدین و مطرح شدن موضوع پولداری وی خیلی ها نقش داشته است.

طوریکه مشرف در کتابش اشاره میکند تا سال 1988 القاعده ویا حد اقل سازمانی به این نام در گیرو دار سیاسی بین اسلام گرایان وجود نداشته و برای اولین بار در هیمن سال در مجله ی " جهاد" نام القاعده و یا بنیاد از سوی دکتر عبدالله اعظم بکار برده شد که هدف اساسی شانراعرضه خدمات برای مسلمانان تشکیل می داد و دکتر اعظم هرگز از این بنیاد، حد اقل برای توسل به اهداف نظامی یاد ننموده است. ولی جهان نگری وی نیز در مقابل کشورهای غربی به دید وی کافران و حضور شان در کشورهای اسلامی بد بینانه بود، وی بلاخره در     24 نومبر 1989 بقتل رسید و گمانه زنی ها در دست داشت اسامه در قتل استادش تا اکنون باقیست.

اسامه اگرچه از خیل وقت پیش روابط خودرا حد اقل در سطح رسمیات با دکتر عبدالله قطع نموده ولی بعد از قتل وی احساس راحتی میکرد با انهم نه سال بعد از القاعده یعنی در 1998 سازمانی را تحت نام جبهه جهان اسلام بنا نهاد و هدف اساسی وی را مبارزه علیه اشغالگری اسرائیل و نجات مردم فلسطین تشکیل میداد و از طرف دیگر این گروه که بعداً با همان نام القاعده مسمی شد یگ گروه چند میلیتی بود که پیروانش را عمدتاً مصری ها و اعراب دیگر کشورهای عربی تشکیل میداد.

شبکه القاعده یا گروه تحت رهبری اسامه بن لادن شکل شورایی را داشته ودارد و از کمیته های مختلفی تشکیل شده که نظر به ضرورت افزایش و یا کم میشود ولی مهمترین آن را آنطوریکه مشرف نیز از آن یاد آورد شده کمیته های نظامی، مطبوعات، مالی و امور مذهبی تشکیل میدهد. اکنون  القاعده متاسفانه به یک جریان فکری در بین مسلمانان افراطی تبدل شده که میتوان رد سلولهایش را در اکثر کشورها   غربی و  شرقی دریافت. این موضوع مبارزه با القاعده و رسیدن به هدف از بین بردن آن را خیلی دشوار ساخته است. چون رسیدن به این هدف خیلی هزینه دارد و تقریباً میتوان گفت اکنون القاعده که اسامه آنرا رهبری می نمود یکی از شاخه های شاید هم بزرگ این جریان که اکنون به طور عموم به آن تروریزم یاد میشود می باشد، تا زمانیکه خود درخت تنومند تروریزم از بیخ خشک نشود با بریدن هر شاخه شاخه دیگر سبز خواهد نمود، خوب شاید سوال طرح شود که این تروریزم چی خواهد بود؟ به عقیده من تروریزم چیزی بجز حرکت کورکورانه و مغرضانه افراطیون دینی که متاسفانه در راستای بی باوری سایرین بدین اسلام کار میکنند نیست. که این عمل در واقع باعث تقویت شبکه های تروریستی همانند القاعده و طالبان میشود و باید به آن خیلی زیرکانه و جدی توجه شود. اسامه نیز همانطوریکه در فوق به آن اشاره شد ضمن استفاده از فقر مردم به آسانی توانست قلب نیم چه ملاهای افغانی و پاکستانی که از دین بدرستی الفبا را بلد نیستند استفاده لازم را برده که تاهنوز بر رغم دانستن به همه جنایات وی در افغانستان تعدادی شاید برای وی اشک غم بریزند و از خدایشان بهشت را برایش آرزو کنند. همانطوریکه گروه حماس وی را مجاهد کبیر جهان اسلام و شهید راه حق خوانده است بطور نمونه ملاعبدالسلام ضعیف در مصاحبه که با رادیو بی بی سی در این زمینه داشت به کررات وی را شهید خطاب نمود.  

اما  وضعیت امنیتی افغانستان بعد از اسامه: 

 بدون شک با آنکه به عقیده بعضی کارشناسان اسامه بن لادن از مدتی تنها نقش سمبولیک رهبری و تعیین کننده بعضی پالیسی ها در شبکه تروریستی اش را داشته ولی حداقل تا زمان قتلش  نیز اشراف قابل توجه بر افراد گروه دهشت افگن طالب در افغانستان داشته است.، خیلی از آنان با شنیدن این خبر بشدت غمناک شده اند با آنکه تاهنوز بدلیل بی باور ی شان بر صحت این موضوع بطور رسمی اظهار نظر نکرده اند. مسلماً بعد از این قضیه نیروهای دهشت افگن القاعده با همکاران دیگر خود حملات خویش را به اهداف نظامی و غیر نظامی برای مدتی تشدید خواهد بخشید، به دو دلیل اول اینکه میخواهند تظاهر نماید که قتل اسامه در عزم شان به عنوان یک گروه بزرگ برای بدست اوردن اهداف شان تاثیر ندارد، دوما گروه های خورد دیگر که در کشور های چون افغانستان، پاکستان، ازبکستان، جنوب آسیا وجاهای دیکر قبل از این تحت رهبری  مستقم اسامه در چوکات شبکه القاعده و یا هم زیر چتر آن اما بانام دیگر فعالیت می نمودند برای احراز رهبری اگر شده هم سعی خواهند نمود تا موقف شانرا در سطح بین الملل ثابت نمایند تا بعد ازاین معاملات باقی مانده را با آنان انجام دهند.

- بدون شک قتل رهبر در هر زمان برای گروه های در حال جنگ متاثر کننده و بر روحیه رزمی عساکر و پیکار جویان شان اثر منفی می گذارد اگرچند شاید در ظاهر چنین معلوم نشود، و در عین حال آنان را بیشتر عقده مند میسازد و در فکر انتقام گیری به گونه های مختلف می شوند.

- هنوز هم تعدادی از گروه های مسلمان هستندکه اسامه را مجاهد کبیر اسلام خوانده و وی را شهید راه حق میدانند، این موضوع میتواند مواضع تهاجمی  تعدادی از آنها را تشدید بخشد.

- شاید هم زمینه استفاده جویی تعدادی از افراطگرایان را در جامعه بیسواد و در عین حال به شدت سنتی مثل افغانستان از مردم برای ادامه دهشت افگنی فراهم نماید.

همچنین، در مورد قتل وی - حد اقل از دیدگاه من - نیز ابهاماتی و جود دارد ، اول اینکه نیروهای امریکایی ادعا دارند که این عملیات بدون سهم گیری نیروهای نظامی پاکستان انجام یافته، من این موضوع را به دلایل آتی رد میکنم:

- اول اینکه در شرایط کنونی همانگونه که در سایر علوم انکشافات چشمگیر صورت گرفته در علوم نظامی نیز حد اقل بدلیل قدرت طلبی ویا برای دفاع از حقوق کشور ها پیشترفتهای چشمگیر صورت گرفته است، بطور مثال در علوم نظامی در بخش هوای دستگاه های قوی راهدار هایی ساخته شده که نه تنها قادر به کنترول فضای کشور های خودشان اند بلکه قسمت اعظم کره زمین را نیز می توانند تحت پوشش اپراتیفی قرار دهند. چگونه میتواند طیارات نظامی امریکا در فضا پاکستان پرواز کرده و نیروهای امنیتی پاکستان بی خبر بمانند؟ آنهم نمیتوان قدرت نظامی پاکستان را حد اقل در سطح منطقه نادیده گرفت و اگر از پرازیت های که میتواند امکان ردیابی را از طریق آن دستگاه ها مختل سازد استفاده کرده باشد در کشوری که همواره برغم تهدیدات افراط گرایان داخلی با هندوستان دست به ماشه هستد موضوعی بس خطرناک نظامی میباشد، در این حالت چطور مسئولین هوایی پاکستان از خود واکنش نشان ندادند. بنظر من بدلیل قوت و نفوذ القاعده و سایر گروهای دهشت افگن در کشورهای مثل افغانستان و پاکستان و برای جلوگیری از پیامد های بعدی آن بدلیل موجودیت راه اکمالاتی نیروهای خارجی مقیم افغانستان از پاکستان، موجودیت نیروگاه های هسته ای و قابل دسترسی برای مخالفین اگر چند مشکل به آنها و موجودیت مشکلات با القوه امنیتی در مناطق قبائیلی و مرزی افغانستان و موجودیت گروه جند الله در قسمت های بلوچستان که رابطه نسبی با گروه های دهشت افگن دارد و ترس از شعله ور شدن حملات گروه های تروریستی بمنظور انتقام جویی از پاکستان با توجه به مصروفیت بیش از حد ناتو و امریکا در افغانستان، لیبیا، عراق و سایر کشورهای خاورمیانه، تمامی مسئولیت و پیامدهای احتمالی را آمریکا با استناد به اعلامیه قبلی شان که گفته بود اسامه در هر جای باشد ما در آنجا حمله میکنیم، متقبل شوند. 

 

نتیجه گیری: 

طوریکه در بخش اول بحث یادآورد شدم، آمریکا، پاکستان، عربستان و سایر کشورهای که در فکر شکست دادن شوروی از افغانستان گروه مجاهدین را تقویت کردند و دوباره آنان را به حالشان رها نمودند مسئول درجه یک چنین وضعیتی در افغانستان و پاکستان می باشند.

اما بعد از مرگ اسامه بن لادن تهدایدات بسیار شدید نظامی متوجه افغانستان خواهد شد. بدلیل اینکه افراد القاعده عامل اصلی به قتل رسانیدن اسامه را و آنچه واقعیت است آمریکا را میدانند و برای انتقام گیری از نیروهای امریکایی بهترین زمینه و قابل دسترس بودن در مرحله اول در افغانستان خواهد بود که میتوانند با هزینه کم به بخشی از اهداف خود برسند.

می توان در یک دید کلی، گفت که حمایت از ایجاد و تقویت گروه های غیر منظم نظامی در خاک کشورهای جهان درد ساز می باشد. بطور نمونه، چه تضمینی وجود دارد که عاقبت ملیشه سازی کنونی در افغانستان به سرنوشت گروه القاعده و طالبان نینجامند.

 

پشنهادات: 

نیروهای دهشت افگن شاید خیلی ها سعی خواهند نمود تا بتوانند با هدف قرار دادن محلات نظامی ، شخصیت های برزگ کشوری و محلات مهمه حیاتی در کشور انتقام بیگرند پس باید برای جلوگیری از تحقق این اهداف تدابیر اتخاذ گردد.

امکان هرج و مرج های سیاسی در سطح ولایات و ولسوالی ها موجود است که باید از نظر عرضه خدمات و حکومتداری خوب و یا حد اقل پوشش استخباراتی و رفع نواقص توجه شود تا زمینه چنین وضعیت برای شان فراهم نگردد.

تجدید نظر به مسئولین امنیتی در سطح قطعات و جزوتامهای قوای مسلح برای پیشگیری هر نوع رخنه آنان در بین نیروهای مسلح صورت گیرد.

گزمه ها و یا همچنان حضور بیشتر نیروهای امنیتی در محلات آسیب پذیر میتواند بر ترمیم چنین وضعیت کمک کند.

حداقل از کارهایی که باعث رنجش دوست گردیده و منجر به پیوستن شان در صفوف دشمن میگردد در چنین شرایط پرهیز گردد.

از وضعیت معیشتی، تجهیزاتی و تسلیحاتی پرسونل امنیتی تا حد با خبر صورت گیرد. 

 


منابع و ماخذ :

1-     کتاب در خط آتش، پرویز مشرف، ترجمه محمد هارون یونسی، بنگاه انتشارات میوند،کابل 1385

2-     کتاب جنگ سرد و صلح سرد، جان یانگ ترجمه دکتر عزت الله عزتی و محبوبه بیات، نشر قومس،1383تهران.

3-     مقاله، القاعده منهای بن لادن، نوشته محمد امینی / سایت فارسی  بی بی سی/13ثور 1390.

4-     سخنان ملا عبدالاسلام ضعیف در واکنش به قتل اسامه/  سایت فارسی بی بی سی/ 13ثور1390

5-   مقاله، پژواک مرگ بن لادن به گوش طالبان، داوود ناجی/ سایت فارسی بی بی سی/13ثور 1390 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

حوادث بعد از اسامه  در افغانستان:    

۱-  رئیس شورای ولایتی بامیان کشته شد.   

۲- جنرال داوود کشته شد. 

۳- رئیس شورا ولایتی قندهار کشته شد. 

۴- قوماندان امنیه تخار کشته شد. 

۵- رئیس شورا علما قندهار کشته شد. 

۶- یک بزرگ قومی ولسوالی ناوه در لشکرگاه کشته شد. 

۷- حمله بر مرکز فرهنگی برتانیا. 

۸- حمله گروهی به ادارات دولتی در ارزگان

۹- حمله به مقر ولایت پروان 

۱۰- حمله به مقر ولایت تخار.  

۱۱- مشاور رئیس جمهور کشته شد.

۱۲- یک عضو ولسی جرگه کشته شد. 

و موارد دیگر 

 

رئیس  فقید شورا ولایتی بامیان  

 

لوی پاسوال داوود قوماندان زون ۳۰۳ پامیر(پولیس شمال)  

 

احمد ولی کرزی برادر رئیس جمهور و رئیس فقید شورا ولایتی قندهار  

 

رئیس  فقید شورا علمای قندهار  

 

جان محمد خان مشاور فقید رئیس جمهور   

محمد هاشم وطنوال عضو کشته شده ولسی جرگه 

 

نکته: این ها موارد از واقعات است که بعد از کشته شده اسامه بن لادن رهبر القاعده مورد آماج قرار گرفته.

نظرات 2 + ارسال نظر
فوزیه جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ق.ظ

اطلاعات جالب و مفیدی ارائه نمودید آقای تابان.اماامروز ۸ دسمبر؟

شوکت یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ق.ظ

ما مردم عجب مردم ساده لوح و صادقی هستیم!!!
باورکنید حتی رهبران کلان مانیزموضع سیاسی خودرا براساس تبلیغات رادیو وتلویزیونی و... کشورها، عیار می کنند!!
درحالیکه رادیو وتلویزیون ورسانه های دیگر، فقط بلندگوهای تبلیغاتی است که با آنچه که درواقع و پشت پرده است از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
خیلی از کشورها در رادیو وتلویزیون خودرا درست برعکس آنچه که هست معرفی می کنند ولی ما آدمای صاف وصادق، خیلی زود فریب تبلیغات
رنگارنگ دیگران را می خوریم.
باید یاد بگیریم و به دیگران نیز یاد بدهیم که هوشیار و واقع بین باشن هرگز فریب تبلیغات تلویزیونی را نخورند. تا هوشیار نشویم کی از بردگی وبدبختی نجات پیدا می کنیم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد