قاصدی از بامیان

در این صفحه شما فقط دیدگاه ها ونظرات شخصی خودم را میخوانید

قاصدی از بامیان

در این صفحه شما فقط دیدگاه ها ونظرات شخصی خودم را میخوانید

ارباب خدیجه بانوی دلاور افغانستان

شرح مختصر سوانح خدیجه ارباب   

 

نام اصلی ارباب: خدیجه است اما در ادبیات عامیانه هزارگی مصطلح به خَه چَی ارباب می باشد.

نام پدر: ارباب شیر علی معروف به شیر علی کربلایی.

نام جد: ظفر علی ساکن اصلی شاطو بوده دارای یک دفتر زمین مالیه دهی بود.

نام شوهر: ملا عیسی.

سال تولد: 1301 هجری شمسی.

سال وفات: 1359 هجری شمسی که حین وفات 58 ساله بود.

تعداد اولاد: دو بچه و سه دختر.

علت ارباب شدن و رابطه پیدا نمودن به حکومت:

پدر خدیجه ارباب در منطقه ای خود شخص معروف بود، محل زندگی اش پای کوتل شاطو( جای که همیشه برفباری و پیچیش باعث مسدود شدن کوتل می گردد) هوتل وجود نداشت علاوه بر منبر که در قریه برای سرپناه شب مسافرین موجود بود، ارباب شیرعلی یک خانۀ دودی کلان داشت که بزبان عوام " شیشتنی" گفته میشد و دارای یک تابه خانه کوچک هم بود که از بالای شیشتنی راه داشت. بزرگان و کارمندان دولتی ای که چای و نان ضرورت داشتند ویا شب در قریه شاطو می ماندن خانۀ شیر علی کربلای بودند.

سید عباس حکمران حکومت کلان دایزنگی که درفصل زمستان از خوردک تخته پنجاب یعنی مقر حکومت کلان دایزنگی محل حکمروایی اش بطرف یکاولنگ می آمد راه شاطو مسدود بود، اسب و الاغ رفت وآمد نمی توانست، سید عباس را مردم بین سبد کاه کش گذاشته طور نوبت بدوش شان حمل می کردند تا به قریه شاطی رساندند. تمام اربابان یکاولنگ در قریه شاطو به استقبال حکمران جمع شده بودند، سید عباس شب را خانه ای خدیجه ارباب سپری نمود و در محضر اربابان و مردم اورا به حیث ارباب شاطو و انده انتصاب نمود خدیجه ارباب هیج وقت به حکومت کلان دایزنگی( خوردک تخته) نرفت اما در ولسوالی یکاولنگ که اول جزء واحدات اداری کابل و بعدا جزء حکومت دایزنگی گردید رفت و آمد داشت.

رویۀ اجتماعی خدیجه ارباب:

خدیجه ارباب اندک سواد خواندن را بلد بود قرآن کریم و کتاب را میخواند خط نوشته کرده نمی توانست، در تأییدات و سایر کارات رسمی مهر داشت، او خانم موقر و محجوب بود و همیشه حجاب اسلامی را رعایت می نمود بیرون از خانه همیشه با دستمال سرخ نه گله موها و کله اش را می پوشاند و چادر کلانی را می پوشید. در مجالس بزرگ بدون احساس خود کم بینی با جرأت بطور آزاد شرکت می نمود و بدون اینکه بیم و هراسی از کسی داشته باشد( که من یک زن هستم مخصوصا که در عصرش از مکتب، تعلیم وتحصیل زنها خبری نبود) در صدر جلسات خودش را می کشاند و صحبت آزادنه می نمود ارباب خدیجه هرگاهی که برای کار رسمی به مرکز یکاولنگ ویا در بامیان میرفت دامادش شیر حسن را که معروف به بابه شیر بود طور محرم با خود میبرد.

خدیجه ارباب با همسایه ها رفتار نیکو وسخاوت مندانه داشت برای همسایه های تهی دست غله و گاهی پول قرض میداد گاو و الاغش را همسایه ها بی هراس به کار می بردند.

کارکرد های خدیجه ارباب:

در سال 1350 یا 1351 خشک سالی های پی درپی کمبود و حتی قحطی غله را در یکاولنگ مانند سایر مناطق بار آورد، حکومت یک مقدار گندم در هنگرداشت تصمیم برآن گرفته شد که برای صاحب تذکره پنج سیر گندم طور قرضه داده شود. روزی تمام خانم های انده، شاطو ورستم برای بدست آوردن گندم به دروازه هنگر صف کشیده بودند خانم ها تذکره نداشتند ولسوال خلاف طرزالعمل نمی توانست اجازه توزیع گندم به خانم هارا بدهد خدیجه ارباب از ولسوال حکم فوق العاده گرفت وبعد از چاشت آنروز برای زنها بطور استثنا گندم توزیع گردید.

پس از اینکه ولسوالی پنجاب وورس توسط کشیدن سیم تلفن به مرکز بامیان وصل گردید خدیجه ارباب برای بار اول گوشی تلفن را به شاطو آورد و امر توظیف شوهرش ملا عیسی را به حیث تلفن چی از ولسوال آورد چون کوتل شاطو که یکی از کوتل های صعب العبور و برف گیر کوه بابا می باشد در فصل زمستان از لحاظ سلامتی جان مسافرین آسیب پذیر ترین منطقه یکاولنگ به حساب می آید.

خدیجه ارباب در سال 1342 امر فعال شدن مکتب انده را آورد ودر مر حله اول این مکتب را در قریه شاطو به سرای ملکیت پدرش جا داد که این سرای را حکومت برای رهایش شبانه مسافرین مخصوصا در فصل زمستان بالای نفوس 42 دفتر زمین انده طور بیگار اعمار نموده بود از طرف خدیجه ارباب  برای مکتب اهدا گردید.

در زمانیکه هنوز مردم از اهمیت آب صحی برای صحت انسان آگاهی نداشت خدیجه ارباب با استفاده از وجود کارمندان فوائد عامه ( بنام دهکده) آب چشمه را از طریق نل کشی به قریه شاطو برای استفاده خود و همسایه ها آورد.

در سفری که محمد ظاهر شاه سال 1344 به هزاره جات داشت در مسیر راه خود به قریه شاطو مورد استقبال گرم خدیجه ارباب، مردم انده، رستم و سیادره که به ابتکار ارباب موصوف در آن قریه اجتماع کرده بودند قرار گرفت. که به رسم منطقه با بازی گاو چپپی( شاخ گاو را رنگ کرده و از پارچه ای بسیار زیبا بدن گاو را پوشانده"جوول" نمود به سر گاو نوخته انداخت) دختران را برای بازی پیشپو آماده نموده و تهیه خجور"بوسراق" به حیث غذای سر دستی از اعلیحضرت استقبال نمودند. ظاهر شاه را که از این استقبال پر شکوه خوشش آمدضمن تشکر به یاورش دستور داد که برای میزبان که یک زن است مبلغ ده هزار افغانی تحفه بدهد.

بین سالهای 1346 تا 1348 (تردید از مصاحبه شوندگان است) در دوره حاکم شرابی در قریه شاطوپایئن خانم علی داد کربلایی توسط امباق خود با همدستی شوهرش طور مخفی به قتل رسانده شد حاکم شرابی به محل حادثه( قریه شاطو) هیئت آمد دست به اذیت مردم زد ، هرچه مردی که در قریه بودند چوب زدندن و بعضی ها را به طویله حیوانات بندی نمودند و زنان غساله را غرض تحقیق می خواست بطور انفرادی به اطاقش بیاورد خدیجه ارباب جداً حاکم را ممانعت کرد که تو هیچ حق نداری که در شب برای تحقیق زنهارا به اطاقت بخواهی! و ازین منظور حاکم جلو گیری به عمل آورد. در اثر سعی و پیگیری خدیجه ارباب هم جنازه پیدا شد و هم قاتلین که علی داد کربلایی و همسر دومی اش بود شناسایی دست گیر و به زندان انداخته شد.

خدیجه ارباب اولین زنی بود که با دو خواهرش بر خلاف عرف منطقه حق زمین میراث پدری شان را از نزد برادران شان گرفتند( حالانکه در آن زمان به منطقه شاطو، انده، رستم و سیادره خواهرکه حق ارث خود را از برادر می گرفت قطعا رواج نبود وحتی ننگ و طعنه بزرگ محسوب می گردید) برادران خدیجه ارباب زمین میراثی شان را برای پشتون های کوچی واقع پشته غرغری پنجاب فروخته بودند. خدیجه ارباب برادرانش را گفت که شما صلاحیت فروش حق خواهران خود را نداشتید من زمین را پس میگیرم، چندین مرتبه موضوع زمین را با کوچی  ها مطرح کرد که برادرانم اختیاز شرعی فروش زمین را نداشت زمین ما فروخته نشده  و چون معامله در غیاب من صورت گرفته و سهم برادرانم را به همان قیمت که معامله شده من خریدار می باشم اتفاقا خانم حاجی نواز خان کوچی در پشته غرغری فوت کرد خدیجه ارباب با تمام معزیزین قوم انده و شاطو یک گوسفند بزرگ را تهیه دید برسم راه عزا پشته غرغری به خیل پشتونهای کوچی به غژدی ملک حاجی نواز خان وارد گردیدند، بعد از اتحاف دعا مصیبت وارده را تعزیت گفتند، ملک حاجی نواز خان تحت تأثیر این عمل قرار گرفت و زمین مورد گفتگو را بدون کدام جنجال به خدیجه ارباب تسلیم نمود و قیمت زمین را که مبلغ 18000 هزار افغانی بود از ارباب تسلیم گردید و خدیجه ارباب سهم شرعی خود و خواهران را متصرف گردیده و حق برادران را برای شان مسترد نمود.

داکتر یوسف صدر اعظم نیز در مسیر مسافرت خود درهزارجات مورد استقبال با شکوه خدیجه ارباب در قریه شاطو قرار گرفت از پذیرایی با شکوه خدیجه ارباب و مردم شاطو، انده و رستم قدر دانی به عمل آورده مبلغ 5000 هزار افغانی برای ارباب اهدا نمود.

والی نقشبند و والی انصاری والیان بامیان که هریک بزمان خود شان که به مقصد سفر پنجاب و ورس در شاطو از طرف خدیجه ارباب مورد استقبال و پذیرایی واقع شده اند. 

...........................................................................................................................................................................

 با تشکر از محترم محمد ابراهیم اکبری رئیس اطلاعات وفرهنگ ولایت بامیان که زحمت جمع آوری این مطلب را کشیده است.  

.........................................................................................................................................................................

 منابع: 

با افراد آتی مصاحبه شده است سند نوشته شده قبلی در این مورد وجود نداشت ویا حد اقل من خبر نداشتمُ 

1-     شیر حسن ولد ناظر حسین داماد بزرگ خدیجه ارباب.

2-     فاطمه دختر کلان خدیجه ارباب که 60 ساله است.

۳- شیخ محمد علی اعتمادی ساکن سبزنو انده . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد