قاصدی از بامیان

در این صفحه شما فقط دیدگاه ها ونظرات شخصی خودم را میخوانید

قاصدی از بامیان

در این صفحه شما فقط دیدگاه ها ونظرات شخصی خودم را میخوانید

علل افزایش حملات انتحاری در افغانستان وپاکستان

نکته : این مطلب پارسال تحریر شده بود ولی برای اینکه تازه صاحب وبلاگ شدم اکنون نشر کردم ولی در روزنامه افغانستان نشر شده است.

حملات انتحاری پدیده جدید جهان نبوده بلکه میتوان نمونه آنرا در 17 میلادی یافت از زمانه های بسیار دور حملات انتحاری بمقاصد نظامی وسیاسی صورت میگرفت  اما در افغانستان وپاکستان سابقه طولانی ندارد ، در ابتدای این نوشته به چند نمونه از حملات انتحاری در جهان میپردازیم و به تعقیب به علل افزایش حملات انتحاری در این دو کشور خواهیم پرداخت . در سال ۱۶۶۱ عساکر هالندی که برای بدست آوردن کنترول تایوان می جنگیدند برای بدست آوردن اهداف نظامی خویش در بعضی موارد با استفاده از باروت تفنگ هم خود و هم مخالفین خود را به کام مرگ فرو بردند.آنان از این طریق هم از به اسارت رفتن شان جلوگیری میکردند و هم به دشمنان خود صدمه می رسانیدند. نمونه دیگر را میتوان در جریان انقلاب بلجیم دریافت، یک صاحب منصب هالندی امر انفجار دادن کشتی خود را در ساحل صادر کرد تا بدست بلجیمی ها اسیر نشوند اما این حمله هدف خصمانه در مقابل دشمن نداشت.

اما استفاده از حملۀ انتحاری بخاطر مقاصد سیاسی از قتل تزار روس الکساندر دوم توسط یک عضو نارودنایا وولیا در سال ۱۸۸۱ آغاز می گردد. انتحار کننده از بمب دست ساخت خانگی استفاده کرددر نتجه انفجار هم خود را از بین برد و هم تزار را شدیداً زخمی ساخت که بعد از چند ساعت جان داد.

همچنان در سال ۱۹۴۳ رودولف کریستوف فرایر می خواست با انفجار ان دادن بمب که با خود بسته بود  ادولف هلتر را به قتل برساند اما ناکام ماند.

در جنگ دوم جهانی در جریان جنگ برلین، قوای هوایی آلمان نازی برای ممانعت از پیشرفت قوای شوروی یک (ماموریت فدایان قوای هوایی)را برای تخریب کردن پل های شهر برلین بوجود آورد. بین ۱۷ و ۲۰ اپریل ۱۹۴۵ فدائیان و یا انتحاری ها با استفاده از هر نوع طیاره که بدست شان آمد توانستند با کشتن خود ۱۷ پل مهم را منفجرکنند نازی ها برای بدست آوردن این هدف مو قتی ۳۵ پیلوت و طیاره را قربانی دادند.

اما جهان از سال۱۹۸۰ به بعد  شاهد رشد قابل ملاحظۀ  حملات انتحاری بود . بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ به طور اوسط هر سال ۱۸۰ حملۀ انتحاری صورت گرفته است که در سال ۲۰۰۰هشتاد و یک حملۀ انتحاری و در سال ۲۰۰۵، ۴۶۰ حمله می باشد. اهداف این حملات انتحاری هم اهداف نظامی و هم اهداف غیر نظامی بودند که در کشور های سریلانکا، اسرائیل(که از جولای ۱۹۸۹ آغاز یافت)،عراق بعد از حملۀ امریکا در سال ۲۰۰۳.

در چیچینیا نیز از تاکتیک حملات انتحاری استفاده شده است که اولین بار در سال ۲۰۰۰ یک مرد و یک خانم، موتر مملو از مواد منفجره را در قرار گاه عساکر روسی در «الخان کلا» منفجر کردند.

امریکا و اروپای غربی نیز از حملات انتحاری مصئون نمانده اند. حملات انتحاری با گروگان گرفتن طیارات ملکی و کوبیدن آن به مرکز تجارتی نیویارک و وزارت دفاع امریکا در یازدهم سپتمامبر ۲۰۰۱ و حمله به متروی لندن در سال ۲۰۰۵ می باشد.

 همچنان تاکتیک کامیکاز جاپانی که در اخیر جنگ دوم جهانی استفاده شد را نمی توانیم نادیده بگیریم. کامیکاز حملات انتحاری از طرف اردوی دولتی جاپان در مقابل دشمنان شان می باشد. کامیکاز یک کلمۀ جاپانی است که معنی آن «باد پیش رونده» می باشد. کامیکاز ها «باد پیش روندۀ» بودند که برگشت نداشتند. بحریه جاپان از طیاره های تورپیدو که توسط یک پیلوت و یا دو پیلوت پرواز داده می شدند برای مأموریت انتحاری استفاده می کردند. طیارۀ که توسط دو پیلوت به پرواز در می آمد، بعد از انجام دادن ماموریت پیلوتان یک دیگر خود را بر پیشانی فیر نموده از پا در می آوردند. مطابق به کلتور جاپانی ها شخصیکه برای یک هدف فوق العاده مهم داوطلبانه خودش را می کشد مرگ او قهرمانانه و باعث افتخار زیاد است. این طرز تفکر به آنها قوت می بخشد تا خود را بدون وسوسه انتحار کنند. جاپانیها از کامیکاز ها برای تخریب قوای بحری دشمن استفاده کرده اند . اما در  پاکستان و افغانستان دوکشور همسایه ومسلمان بعد از سال2003 حمله انتحاری بصورت یک وسیله حربی وارد منازعات نظامی گردید صورت.

در افغانستان بعد از شکست حاکمیت امارت اسلامی که از حمایت جدی گروه دهشت افگن القاعده برخوردار بود ، توسط نیروهای بین المللی به رهبری ایالت متحده امریکا ، به مدت دوسال و اندی وضعیت امنیتی در کشور بصورت قناعت بخش بود به همین دلیل شهروندان افغانستان از این وضعیت خوشنود بودند ، متاسفانه این خوشنودی وخوشبینی عمر کوتاه داشت آهسته آهسته مخالفین دولت دوباره دست به راه اندازی  اعمال دهشت افگنی عمدتاً ماین گذاری در کناره جاده ، تخریب پلچک ها مسیر شاهراه مهم خصوصاً کابل الی کندهار و هرات ، مورد هدف قرار دادن کاروان های نظامی ووسایط نقلیه که برای نیروهای خارجی اکمالات لوژیستیکی مینمود زدند به ادامه این روند پدیده جدید انتحار را برای هدف قرار دادند نیروهای خارجی روی کار آورده واز آن طریق خسارات زیادی را برای از بین برون هدف خود به طرف مقابل وارد کرده است.

برای اولین بار ساعت 8 صبح 14 ماه جوزا 1382 ( 7جون 2003) به وقت محلی حمله انتحاری علیه سربازان حافظ صلح (آیساف) رخ داد (منبع :ویبسایت صدای امریکا VOA) . همچنان برای اولین بار در شهر نو کابل یک موتر مکسر موادساختمانی مملو از مواد انفجاریه توسط یک فرد مرتبط به گروه دهشت افگن القاعده منفجر شد که تلفات مالی وجانی زیادی دربر داشت . بعد از این موضوع نیروهای امنیتی طوریکه دیده میشد برای جلوگیری از تکرار واقعات گیج شده بودند ، واقعاً چنین هم است چون جلوگیری از بروز چنین واقعات در شرایط که امکانات اولیه برای خنثی سازی مواد انفلاقیه و منفجره در دسترس نباشد بسیار مشکل بنظر میرسد . اما با آنهم نیروهای امنیتی افغان که بعد از سی سال از هم پاشیدگی با تحمل هزاران رنج ومشقت دوباره میخواست سرپا بی استد ، توانستند فعالیت پیشگرانه با وجود اینکه در چنین حالت هیچ تجربه ای نداشتند از همان فن وفون افغانی استفاده کرده انجام دادند.

 از سال 2003 الی اکنون حملات انتحاری بیشتر شده و همچنان در اجرای آن نیز تغیرات رونما گردیده است ، در اوایل حملات انتحاری در افغانستان جغرافیای مشخص را احتوا مینمود یعنی  بیشترینه  نیروهای نظامی و شهروندان کشور در کابل ، کندهار وخوست از اثر این نوع حملات آسیب میدند. اما در طی سه سال اخیر عاملین این نوع حملات به این محدوده جغرافیایی اکتفا نکرده بلکه دامنه فعالیت خویش را در ولایات جنوب وجنوب شرق گسترده نمودند ، در این حال خسارت مالی وجانی دولت ومتحدین خارجی اش چند برابر گردید ، نیروهای خارجی با برخورد متواتر چنین واقعات  همواره بدون اینکه تلفات نبینند رهایی نمی یافتند ، مشکلات وافزایش حملات انتحاری تا حدی رسید که شهروندان کابل تقریبا هردو روز صدای حمله انتحاری وخبر به شهادت رسیدن دها هموطن بیگناه خود را می شنیدند ، ترس به جای آرامش در کوچه کوچه شهر حاکم شد ، دانش آموزان  مکاتب سعی میکردند تا از پس کوچه های محله شان راهی مکتب شوند ، هر مادری تا آمدن طفلش از مکتب دلواپس بود وبرای سلامتی اش دعا میکرد دقیق روزهای دهه هفتاد بیاد مردم افتاده بوده . طالبان بی رحم در اکثر مناطق افغانستان مکاتب مهد علم ودانش را آتش میزدند تا حدی که مکاتب در ولایات هلمند وکندهار برای چند ماه وحتی در اکثر ولسوالی ها برای چند سال  از این ترس تعطیل گردید .

مقامات امنیتی دولت افغانستان وجامعه جهانی در سدد اجرای برنامه ای جهت جلوگیری از چنین حملات حتی اگر شده برای دفاع از خودشان شدند ولی تا حد که قناعت بخش باشد عملی نشد. نیروهای خارجی از بس گاه بیگاهی مورد حمله قرار گرفته بودند به مجرد نزدیکی انسان ، حیوان و یا وسایط نقلیه  به پایگاه ، و سایط و نیروهای پیاده شان قبل از اینکه دقیق شوند که آیا براستی انتحاری است ویا نه  حتی در داخل شهر ها تیر اندازی مینمودند وافراد بیگناه را به شهادت میرسانیدند. با این وجود مافیای مواد مخدر از وضعیت استفاده نموده واهداف خویش را از طریق حمایت مالی تروریستان در ساحات مختلف بدست می آوردند ، تا حدی شده بود که تعدادی از نیروهای امنیتی افغان به ظن همکاری با قاچاقبران مواد مخدر وتروریستان دستگیر گردید.

اعتبار مردم کم کم از توانمندی نیروهای امنیتی افغان وخارجی در مبارزه به مخالفین خصوصاً حملات انتحاری شان بی باور شده بودند چون وضعیت تا حدی رسیده بود که مخالفین خود را  حتی به صد متری تعمیر ریاست جمهوری در کابل رسانیده وچندین محل دولتی وشخصی را مورد هدف قرارمیداد.

دلایل که میتواند در بروز واقعات فوق و قدرت مند شدن تروریستان دربسا موارد اذعان گردد موارد ذیل خواهد بود ، اول اینکه دولت افغانستان وجامعه جهانی بزرگ ترین اشتباه را در اوایل سقوط طالبان مرتکب شدند ، نیروهای مجاهدین به حمایت جامعه جهانی به مجرد تصرف دوباره پایتخت ومراکز ولایات دیگر در فکر ولسوالی ها وقریه جات نشدند در حالیکه این را همه میداند که افغانستان به به مرکز ولایات وپایتخت خلاصه نمیشود ، با وجودیکه همه میدانست که در هرخانه خصوصاً ساحات که فرماندهان طالبان وحزب اسلامی حاکمیت بیشتر داشت انواع اسلحه سبک وسنگین وجود دارد و دیپو های تسلحاتی طالبان بیشترینه در نواحی دورتر از مرکز ولایت ولسوالی بود. طالبان با استفاده از این فرصت با دوسال سکوت دوباره از طریق ارتباطات نا مرعی اما منظم توانستند دوباره یار به یاران برسند وسازمان دهی حملات را بنمایند متاسفانه جامعه جهانی ودولت افغانستان معنی از این سکوت را نتوانستند ویا هم نخواستند درک کنند.

دوماً در اداره موقت وانتقالی نقش دولت بسیار محافظه کارانه بود هم در برابر مجاهدین که تازه به حاکمیت سراسری خودها دست یافته بود وهم جامعه جهانی ، چون این دو در اصل رکن اصلی دولت به حساب می آمد . نیروهای دولتی را در اکثر مناطق همان فرماندهان محلی سابق صرف با تبدیل شدن لباس ومنصب تشکیل میداد که خود در جلب توجه دوباره نیروهای طالبان موثر نبود چون هم طالب وحاکم جدید یکدیگر خوب میشناختند واعتبار برای هردوطرف نسبت به یکدیگر وجود نداشت تا آنها دوباره به یک دیگر همکار شوند.

سوماً بازسازی ونوسازی آنچه که توقع میشد انجام نپذیرفت ، جامعه جهانی در این امر دولت افغانستان شاید هم به دلیل نبود طرفیت وتوانایی همکاری نمی نمود بودجه را خودشان می آورد  و بدون در نظر گرفتن ضرورت های عینی مردم وجامعه از طریق انجو ها بمصرف میرساند که متاسفانه نه تنها در روند زندگی مردم تغیر رونما نگردید بلکه اعتبار ملت را از اینکه منتظر بازسازی که بلاخره منجر به اشتغال زای وفقر زدایی خواهد شد باشند کا هش داد.

چهارماً رهایی بدون موجب سران طالبان بعد از دست گیری به امیدواری صلح از موارد بود که میتواند در سازمان دهی دوباره طالبان موثر باشد.

 موارد فوق باعث شد تا مردم وحامیان دهشت افگنان از دولت سرد شده ودوباره عملکرد آنان را حد اقل در امنیت  وتطبیق عدالت شان ترجیح دهد  با وجود اینکه تاهنوز نیروهای طالبان با حمایت طالبان نتوانسته قدرت ایستادگی رویا روی را در مقابل نیروهای دولتی و جامعه جهانی بدست بیاورند وبا آنهم نیروهای دهشت افگن هم در داخل افغانستان وهم در نوارمرزی با پاکستان تعدادی قابل توجه از افراد ساده لوح را با استفاده از نام دین مبین اسلام دوباره از طریق حملات انتحاری منسجم سازد در حالیکه این عمل از نظر اسلام مقدس مردود است. در ابتدا طوریکه دیده شد بیشترینه اهداف آنان در داخل افغانستان بود و تعدادی از آنان که قبل از انتحار دستگیر میشد با جرئت تمام در مقابل نیروهای امنیتی ورسانه میگفت برای جهاد در افغانستان آمده اند وهدف شان نیروهای خارجی وافراد داخلی وابسته به آنان است . این موضوع دقیق نشان میدهد که تاهنوز نیروهای افراطی که در طول زمان از این طریق استفاده نموده وخود را بالای مردم قبولانده اند در این موضوع ذیدخل اند.

ضعف نیروهای استخباراتی دولت افغانستان،  عدم سطر سرحد  از طرف نیروهای امنیتی ، تلقین بیش از حد اهمیت وثواب انتحار وحمایت جدی القاعده وتعدادی کشور ها از آنان را میتوان دلایل عمده ای دانست که در افزایش حملات انتحاری موثر و رکن اساسی بوده میتواند.

 با وجود اینکه اتهامات حمایت این گروه دهشت افگن از جانب ای اس ای پاکستان همواره از جانب مسئولین امنیتی افغانستان مطرح بوده اما با آنهم پاکستان خود نیز همانند افغانستان وحتی در بعضی موارد بیشتر مورد هدف قرارمیگرد. البته در پاکستان مدتی بعد این پدیده بروز نمود که تاهنوز تلفات جانی ومالی بیشتر را وارد نموده است . دولت پاکستان با وجود اینکه عملیات های نابود سازی را در مناطق وزیرستان وسوات به شدت تمام آغاز نموده وبه دست آورد های زیادی نایل آمده است . امّا با آنهم تاهنوز تلفات سنگین را از جانب دهشت افگنان از طریق حملات انتحاری متحمل میشوند.

حمله بر دانشگاه ها ، خوابگاه دختران ، مرکز ای اس ای ، پوسته های پولیس ، مساجد وشاهراه ها در مقاطع زمانی مختلف در پاکستان بیشترین تلفات را وارد نموده که متاسفانه همانند افغانستان بشترین قربانی مردم ملکی میباشد. در آن کشور شدت حملات تاحدی رسید که برای مدتی دانشگاه ومکاتب بطور سراسری مسدود گردید. متاسفانه سکوت دولت پاکستان وجدی نگرفتن خطر تروریزم ودر موارد حمایت از رهبران طالبان علت اصلی در بروز وافزایش حملات انتحاری در آنجاست.

نتجه گیری:

در اخیر میتوان چنین نتجه گیری کرد که القاعده به عنوان یک گروه دهشت افگن با استفاده از احساسات دینی مردم وحمایت بدریغ اش از طالبان در دو کشور تا هنوز بطور قطع در این امر ( حملات انتحاری) اگرچند نشانه قدرت نیست موفق بوده است ، در دل مردم در دو طرف مرز رعب وترس را ایجاد نموده است . باید به این موضوع بطور جدی مبارزه همه جانبه نمود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد